سلام! با اولین داستان وبلاگ در خدمتتون هستیم.دنبال کننده های ما قبلا این داستان رو خوندن و برای همین هم خلاصه میگم برای کسانی که نخونده اند.همه ی این داستتان رو امروز میگذارم و احتیاجی به هفت تا لایک نیست.با تشکر
خلاصه داستان:کلارا میرلاین دچار یک بیماری نادر است.بیماری خلسه.به طوری که هنگامی که به خلسه میرود به هر فرمانی گوش میدهد بی آنکه زمانی که بیدار شد چیزی به یاد داشته باشد.در این احوال دوست صمیمی اش به قتل میرسد.واقعا چه کسی الیزا را کشته است؟
منتظر نظراتتون هستم!